دست هاي چه فراغ

توپ هايي چه بلند

در سالن چه بوي عرقي مي آمد

من درون اين بازي پي چيزي مي گشتم

پي معروف شايد

پي پاسي،اسپكي ، پروفایل والیبالیستی امتيازي

پشت تماشاگران كساني بودند

كه صدايم ميزدند....

پاي تلوزيون ماندم

 

فينال شروع شد، نگاه مي كردن

چه كسي خواهد برد؟؟ چه كس خواهد باخت؟؟

داوران رسيدند

راه افتادند

كاپيتان ها آماده

بعد قرعه كشي بازي، توپ هاي زرد و آبي رنگ

وشروع بازي

سرويستور

دريافت بي نقص، وهمينطور پاس، چشم ها خيره

زريني چه شاد هست امروز

و چه اندازه اسپكش زيباست!!!

نكند امتيازي،سر رسد از داور

 

چه كسي سرويس خواهد زد؟؟

ظهر تابستان است

تماشاگران مي دانند،كه غفور خوشحال است

توپ هايي پر سرعت

 

خط هايي روشن و صاف

توپ هاي بازي !جايشان اينجاست

مربي تنـها نيست:

خوليو هست،كارخانـه هست،نادي هست....

آري

تا واليبال هست ،زندگي حتما كرد

در دل سوت چيزي است،مثل يك پوئن،مثل سرويس آخر

و چنان بي تابم كه دلم مي خواهد

ب اسپك را ، برم که تا آخر

در برد آوايي ست ، كه من آن را دارم
. پروفایل والیبالیستی . پروفایل والیبالیستی : پروفایل والیبالیستی




[والیبالیستها پروفایل والیبالیستی]

نویسنده و منبع |